وای مادرم❤❤❤

ساخت وبلاگ
خيال ميکردم عشق عروسکي است که ميتوان با آن بازي کرد ولي افسوس اکنون که معني عشق را درک کرده ام فهميده ام که خود عروسکي هستم بازيچه دست سرنوشت..............

خسته ام از دروغ
خزان زده ام از رفاقت
زخم خورده ام از عشق

در این کویر بی کسی نیست همراهی که بگوید آشنا ؛ چه غریب افتادی!
نیست فرشته نجاتی که خزان عشق را بهاری دوباره بخشد
در این حصار تنگ حسرت چه پنهان می کنم از خورشید حقیقت؟
باختم هر آنچه ساختم در رفاقت
باختم آنچه را به تو بخشیدم ؛ رفیق نیمه راه!
و من این ترانه های عاشقانه ام را در گوشه ای از هوای خدا ثبت می کنم
و در گوش دل نجوا می کنم:
دل من دیگه خطا نکن
با غریبه ها وفا نکن
...
دلتنگ مباش ، من قلبم را سایه بان دلت کردم و چشمانم را در انتظار دیدنت

(..')/♥ ♥('..)
.♥/. = .█/.
_| |_ ♥ _| |_
 
<script language="javascript" type="text/javascript"          
 src="https://night-skin.com/light/js/light11.js"></script>
[email protected]

حکایت.......
ما را در سایت حکایت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avazeashegh بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 11:39